نقد و بررسی ادبی
Thursday, 26 November 2020، 03:22 AM
دربارهی کتاب:
"دو کام حبس" نخستین مجموعه داستان مریم منصوری است. این مجموعه شامل ۶ داستان است که عبارتند از: "یک داستان کافکایی بنویس، میخواهم عاشقت شوم!"، "تشنه"، "من یه اسبم"، "کفترچاهی"، "پیچیدگی" و "تاریکی". در پشت جلد کتاب سطرهایی از داستان «کفترچاهی» آمده که چنین است: «یادت هست؟ کلهی سحر، توی تاریکی، آرام از دهنهی چاه پایین میکشیدی تا کفترچاهیها را توی خواب بگیری و بیندازی توی کیسه. گردنشان را میپیچاندی و تِق. پرهاشان را میکندی و جگر ریز و گرم اولین کفتر را خامخام میخوردی. میگفتی ترد است. آفتاب زده بود که با کیسههای پُر، زیر پل راه آهن میایستادیم و قطار از بالای سرمان میگذشت. درست ۷:۳۰ و تو قه قه میزدی و هوه! حال میکردی که نعره میزنی و خودت هم صدایت را نمیشنوی که زیر چرخهای قطار، روی ریل گم میشد. یادت هست؟"
■■■■■■■
• اولین تصویری که از یک کتاب میتوان دید، عنوان آن است. عنوان این مجموعه داستان، بیشک نقش پررنگی در جذب مخاطب داشته است.
• مجموعه داستان شامل 6 داستان با عناوین "یک داستان کافکایی بنویس، میخواهم عاشقت شوم!" ، "تشنه" ، "من یه اسبم" ، "کفتر چاهی" ، "پیچیدگی" و "تاریکی" است.
• حس موجود در داستانهای این مجموعه، شخصی، زنانه و تاثیرگذار است. شیوهی نگارش و استفاده از لحن، در داستانها متفاوت و فضاسازیها بسیار متنوع است. گویی نویسنده توانایی خود را در پرداخت فضاها و شخصیتهای مختلف در قالب عناصر نگارشی و لحن متناسب با آنها، به بوتهی آزمایش گذاشته است.
• پرسوناژهای داستانها تماماً مدرن و آپارتمانی نیستند. تنوع و جسارت در انتخاب فضاها در کل کتاب به چشم میخورد. تشابیه در تمام داستانها، به شیوهای قوی و تاثیرگذار به کار رفته اند. تکرار در آنها دیده نمیشود و تصاویر نو و قابل انتقال هستند.
• رهاشدگی جملهها و شتاب برای بیان جملهی بعدی، از ویژگیهای بارز نثر داستانهای این مجموعه است. در اکثر جملههای کتاب با موسیقی کلامی با ضرباهنگ تند مواجهایم که به وسیلهی جملههای کوتاه و کلمات تکرار شده و گاه جملههای ناتمام ایجاد شده است. این نوع ضرباهنگ کلامی در ایجاد تشویش و اضطراب و نمایاندن تردید در فضاسازی داستان موثر است.
• مجموعه داستان شامل 6 داستان با عناوین "یک داستان کافکایی بنویس، میخواهم عاشقت شوم!" ، "تشنه" ، "من یه اسبم" ، "کفتر چاهی" ، "پیچیدگی" و "تاریکی" است.
• حس موجود در داستانهای این مجموعه، شخصی، زنانه و تاثیرگذار است. شیوهی نگارش و استفاده از لحن، در داستانها متفاوت و فضاسازیها بسیار متنوع است. گویی نویسنده توانایی خود را در پرداخت فضاها و شخصیتهای مختلف در قالب عناصر نگارشی و لحن متناسب با آنها، به بوتهی آزمایش گذاشته است.
• پرسوناژهای داستانها تماماً مدرن و آپارتمانی نیستند. تنوع و جسارت در انتخاب فضاها در کل کتاب به چشم میخورد. تشابیه در تمام داستانها، به شیوهای قوی و تاثیرگذار به کار رفته اند. تکرار در آنها دیده نمیشود و تصاویر نو و قابل انتقال هستند.
• رهاشدگی جملهها و شتاب برای بیان جملهی بعدی، از ویژگیهای بارز نثر داستانهای این مجموعه است. در اکثر جملههای کتاب با موسیقی کلامی با ضرباهنگ تند مواجهایم که به وسیلهی جملههای کوتاه و کلمات تکرار شده و گاه جملههای ناتمام ایجاد شده است. این نوع ضرباهنگ کلامی در ایجاد تشویش و اضطراب و نمایاندن تردید در فضاسازی داستان موثر است.
■■■■■■■
در اولین داستان این مجموعه (یک داستان کافکایی بنویس، می خواهم عاشقت شوم!)، که انتخاب عنواناش، مانند عنوان کتاب، قابل تامل و جذاب است، با راوی زنی روبرو میشویم که به شخصیت خود نویسنده، به عنوان خبرنگار نزدیک است. این نزدیکی، باعث میشود فضای داستانی باورپذیرتر باشد.
در این داستان، دغدغههای زنی خبرنگار بیان میشوند که پرسوناژ تیپیک یک زن روشنفکر مدرن است؛ سیگار میکشد و راحت و بیتکلف حرف میزند. دیالوگها، روان و در راستای شخصیت پردازیاند. راوی، با سبکبالی روی دیالوگ ها و تصاویر میلغزد و تردید و تشویش خود را در قالب رفتار و گفتارش برای مخاطب بیان میکند. تردید از بزرگتر بودن عشق استاد از خودش و آویختن به نویسندهای با روحیات مدرن و نزدیک به خودش، برای آنکه از او بخواهد عاشقش کند؛ "یک داستان کافکایی بنویس، میشا. یه کاری که پر از ترس و هراس و مالیخولیایی که آدمو خفه میکنه، اما به زبون نمیآد! یه جایی که توش هوا نیست و اون بیرونم مه گرفته، اما آدما له له میزنن که پنجرهها باز شه تا بلکه اون مهها رو هم ببلعن..."
در طول داستان، فضای مه آلود و ابری را بیشتر میبینیم و دود سیگاری که داخل این مه فرو میرود. شخصیت راوی در این فضای مه آلود و پر تردید معلق است. گیر افتاده است. نشانههای دیگری نیز بر این فضا تاکید دارند؛ مثل تصویر تردیدی که در خانههای سیاه و سفید شطرنج به خوبی منعکس میشود. موبایلی که زنگ میخورد و حرکات ویبرهی آن، تماسهای بیجواب را از خانههای سفید به سیاه و از سیاه به سفید میبرد. به نوعی شخصیت کسی که هنوز از هویتاش خبر نداریم و پشت سر هم زنگ میزند، بین سفیدی و سیاهی سرگردان است. یکی دیگر از نشانهها تضاد هوشمندانهای است که با خلق شخصیت سردبیر در فضای داستانی ایجاد شده است. سردبیر با دو جمله در متن شناخته میشود؛ پرسوناژ تیپیک مذهبی - سنتی مرد ایرانی با تفکرات سانسورگرایانه. خطاب کردن راوی با عنوان ( خواهر صارمی! ) احتمال درستی این نظریه را پررنگتر میکند.
■■■■■■■
داستان"تشنه" ، از نظر دورنمایه و ایده، بسیار قوی و تاثیرگذار است. تضاد پررنگی که بین فضای مذهبی عربستان و کاروان زائران ایرانی با روحیات راوی که برای کشیدن سیگار تشنه است، کشش داستانی را زیاد میکند. تشنگی شخصیت زن داستان برای سیگار، در طول دورهی یک سفر زیارتی، و در کشوری که خرید و فروش و استعمال سیگار ممنوع است، فراز و نشیبهای زیادی در روایت ایجاد میکند. دغدغهی یافتن سیگار، گرهی اصلی داستان است. گریز از نگاهها و قضاوتهای اطرافیان، نگاه فمینیستی محسوسی به مضمون داستان میدهد. البته نه از نوع رادیکال و تندروی آن. نگاهی زنانه برای دفاع از تفکر آزاد زنان و نه به قیمت تحقیر و زیر سوال بردن خصایص اخلاقی و انسانی مردان.
■■■■■■■
داستان "من یه اسبم"، در 8 قطعه با لحنها و راویهای مختلف، را میتوان یک داستان چندلایه دانست؛ (پرش از راوی دانای کل به راوی اول شخص و تغییر لحن؛ در جاهایی، استفاده از کلمات و افعال شکسته و محاوره ای) در قسمتهایی که راوی اول شخص است و افعال شکسته شدهاند و جملهها اکثراً ناتماماند، فضا خواب گونه و وهم آلود است. این، یکیدرمیانهای قطعهها، تعلیق فضاها و لایهها را بیشتر مینمایاند. در قطعهی 7، دیالوگ قوی و جانداری بین روشنک و پیرزن در جریان است. مرتبط نبودن دیالوگها به هم و پاسخهایی که در جواب سوالها نیامدهاند، از این قطعه، نوشتهای ابزورد ساخته است. در باقی قطعهها، درونمایه، تا حدودی تحت الشعاع زیبایی متن و تکنیک قرار گرفته و کمرنگ شده است.
■■■■■■■
داستان "کفتر چاهی" را میتوان در کنار داستان اول، قویترین کار این مجموعه دانست. فضای هر دو داستان به نوعی، کافکایی، سیاه و پر از اشیاء و تشابیه مرتبط با این تم هستند. حضور رنگ سیاه، کلاغها و حتی عادت ماهیانهی زن در این داستان، درد، افسردگی و سیاهی موجود در فضا را پررنگتر میکند. روسری قرمز و مشکی زن نیز یکی از کلیدهای نشانهگذاری شده است در ایجاد این فضا.
در داستان "کفتر چاهی" با مرگ دست و پنجه نرم میکنیم؛ یادآوری مرگ شخصیتها در طول داستان و یادداشتهای زمان مقصوری که حول مرگ الیاس میچرخد. درد و تردید در شخصیت سایه با درونمایه روایت دست نوشتههای زمان یکی میشود. یکی از نقاط قوت این داستان، استفاده درست از لحن مردانه در نوشتههای زمان است. در این قسمتها، از نگاه زنانه جدا میشویم و تنوع فضاسازی نویسنده برایمان ملموستر میشود. یکی از پرسوناژهای قوی و پرداخت شدهی این داستان، شخصیت عزیز است؛ "عزیز که تمام سوادش به فاتحه و آیت الکرسی ختم میشد و کلمات، اشکال سیاهی بودند در قرآن جیبی لای سجادهاش که فقط نگاه میکرد و فاتحه میخواند و ورق میزد..." در خطوط پایانی داستان، بابا فتحی نیز با حالتهایی از زوال عقل و آلزایمر، برای دانه دادن به کفترهای چاهی جلوی چشم سایه میآید؛ شخصیتی که حضورش هم جای تردید دارد برای خواننده.
در داستان "کفتر چاهی" با مرگ دست و پنجه نرم میکنیم؛ یادآوری مرگ شخصیتها در طول داستان و یادداشتهای زمان مقصوری که حول مرگ الیاس میچرخد. درد و تردید در شخصیت سایه با درونمایه روایت دست نوشتههای زمان یکی میشود. یکی از نقاط قوت این داستان، استفاده درست از لحن مردانه در نوشتههای زمان است. در این قسمتها، از نگاه زنانه جدا میشویم و تنوع فضاسازی نویسنده برایمان ملموستر میشود. یکی از پرسوناژهای قوی و پرداخت شدهی این داستان، شخصیت عزیز است؛ "عزیز که تمام سوادش به فاتحه و آیت الکرسی ختم میشد و کلمات، اشکال سیاهی بودند در قرآن جیبی لای سجادهاش که فقط نگاه میکرد و فاتحه میخواند و ورق میزد..." در خطوط پایانی داستان، بابا فتحی نیز با حالتهایی از زوال عقل و آلزایمر، برای دانه دادن به کفترهای چاهی جلوی چشم سایه میآید؛ شخصیتی که حضورش هم جای تردید دارد برای خواننده.
■■■■■■■
در داستان "پیچیدگی"، برخلاف سایر داستانهای این مجموعه، جملههای بلند داریم که با حروف ربطی مانند "و" و "که" به هم متصلاند و موسیقی کشداری به متن میدهند. جملههای بلند و نفسگیر که فضا را آرام، غمگین و مایوس میکنند. تم این داستان نیز مثل داستان "تشنگی"، تضاد بین مذهب - سنت و مدرنیته است. در این داستان، دغدغه، دغدغهی خواستن و نرسیدن است. تشنگی سیگار در اینجا تبدیل میشود به تشنگی عشق و گریز.
■■■■■■■
در داستان "تاریکی"، شاهد پرداخت شخصیت راوی به وسیلهی لحن و دیالوگهای پی در پی هستیم. پرداختی که میتوان گفت موفق بوده است. البته باید برای شجاعت داشتن و ریسک پذیری نویسنده در بکارگیری فضاهای داستانی متفاوت، به او آفرین گفت. ولی بی شک با خواندن آثاری از نویسندگان بزرگی که در پرداخت این نوع زبان استاد هستند، مثل حسین سناپور، در مییابیم که راه درازی تا رسیدن به توانایی آنها مانده است. ■
■■■■■■■
هم چنین برای خرید اینترنی این کتاب کافی است >>اینجا<< کلیک کنید و روی لینکی که در عکس زیر با فلش مشخص شده کلیک کنید.
■■■■■■■
نقد و بررسی کتاب از: بهاره ارشدریاحی |